نگین سبز کویر کرمان و شهر نخلستان های آباد در صبحدمی که باردار فاجعه ای به بزرگی کشته شدن بیش از ۳۲ هزار نفر بود در عرض چند ثانیه فرو ریخت و مصیبت و ماتم را تا همیشه مهمان دل مردمانش کرد، بم دیگر نمی خندید و در دل کویر، با صدای پرندگان و شهد شیرین خرمایش فخر نمی فروخت، در آن روزها به جای صدای نهرها و آواز پرندگان در گوشه و کنار شهر، صدای گریه مردمانی به گوش می رسید که با دیدن آوارها به یاد لحظات با هم بودن اشک می ریختند.
بامدادی که یادآور خاطره ای بسیار تلخ در تاریخ کشور ماست، خاطره ای که سال ها در اذهان مردم سرزمینم باقی خواهد ماند. آری شهری با ۹۰ هزار نفر ساکن زیر و رو شد و خرابی این زلزله تا شعاع بیش از ۵۰ کیلومتر را در بر گرفت و باعث ویرانی بسیاری از خانه ها، ادارات و مزارع و طرح های عمرانی، کشاورزی، فرهنگی و ورزشی شد.
زلزلهای که ۳۲ هزار قلب تپنده را خاموش کرد
وقتی وارد شهر بم شدیم باورم نمی شد که از شهر نخلستان های زیبا، تلی از خاک باقی مانده است و وقتی اولین جنازه ای را دیدم که در خیابان رها شده بود فقط فریاد می زدم ولی باز هم باورم نمی شد.
هر چه به داخل شهر نزدیک تر می شدیم با صحنه های دلخراش تری روبرو می شدیم . کلا همه سردرگم و حیران بودند و دنبال عزیزانشان می گشتند. بچه ها با گونه های غرق در خاک و خون دنبال مادرانشان می دویدند و مادران خسته از سحرگاه سرد و پر از رنج همچنان پی گمشدگان خود بودند.
نزدیک ظهر شده بود باز شهر در آشوب و غم بود همه یک رنگ شده بودند و پرده عزا به وسعت یک شهر بر در و دیوار فروریخته سایه انداخته بود. دیگر طاقت پیاده روی و جستجوی دوستان و آشنایان را نداشتیم فقط و فقط جنازه می دیدیم و دیگر هیچ، و شاید در گوشه ای مادری و یا پدری در سوگ عزیزش ناله می کرد.
شب که پا به قبرستان بم گذاشتم، گویا قیامت شده بود هر کس چند جنازه را آورده بود و روی آنها پتوی انداخته بود و با بیل و کلنگ مشغول حفر آرامگاه ابدی آنها بود. چقدر سخت و چقدر دردآور است که با دستان خودشان عزیرانشان را داخل قبر می گذاشتند. بعضی از مردم کارشان که تمام می شد به کمک دیگری می رفتند اما کفن و دفن تمام ناشدنی بود.
روز دوم زلزله بود که تعداد زیادی طلبه با طاقههای پارچه سفید به شهر آمده بودند. پارچه ها را تکه تکه می کردند و جنازهای را در آن می پیچیدن و داخل قبر میگذاشتند. برای اولین بار این همه جنازه و مراسم کفن و دفن دیده بودم. دیگر در شهر شب و روز معنا نداشت.
روزهای بعد شاید کمی با مرگ دست جمعی یک شهر همه کنار آمده بودند. اولین جمعه بعد از زلزله وقتی همه جلوی چادرهای هلالاحمر آتش روشن کرده بودند و برای در گذشتگان خیرات درست میکردند، نشانههایی از امید و زنده بودن دیدهمیشد، یعنی اینکه بم زنده خواهد ماند.
روزها، ماهها و سالها از آن سحرگاه گذشت تا اینکه به شانزدهمین سالگرد ۳۲ هزار شمع بیفروغ رسیدیم.
به بهانه امروز پنجم دیماه به یاد مرد صبور روزهای سخت در شهر بم افتادم مردی که ۵۰ روز در دل آوارهای یک شهر در کنار مصیبت دیدگان ماند و همراهی و همدردی کرد. به پیشنهاد سردبیرمان قرار شد گفتوگویی با این مرد که آن زمان استاندار کرمان بود، داشته باشیم. با شناختی که از روحیه وی داشتم سعی کردم به هر شکل ممکن این کار را انجام دهم تا اینکه بعد از چندین تماس ناموفق، با گرمی تلفنش را پاسخ داد انگار هنوز استاندار است و خودش را پاسخگو میداند از پیشنهادی که دادم استقبال کرد، اما با خودداری از بیان خاطرات و گفتهها و نوشته های تکراری محتوای مصاحبه تغییر کرد.
تشریح ثانیههای فروریختن یک شهر از زبان استاندار وقت
"محمد علی کریمی"در گفتوگو با ایسنا با گرامیداشت یاد و خاطره در گذشتگان زلزله پنجم دیماه ۱۳۸۲ گفت: زلزله بم با همه تلخیها؛ زیباییهای زیادی هم داشت، که وحدت و همگرایی و احساسات مردمی که در این حادثه ابراز شد در حوادث مشابه کمتر دیده شده است و اینکه در پنجم دیماه ۳۲ هزار نفر از عزیزانمان را از دست دادیم برای یک شهر و کشور رقم بزرگی است که ۱۶ در صد جمعیت آن زمان بود.
وی افزود: زلزله در محدوده کوچکی از شهر بم خرابی زیادی به بار آورد. گرچه در بخش هایی از استان کرمان هم این زلزله احساس شد.
با زلزله از خواب بیدار شدم
وی ادامه داد: ساعت ۵:۲۰ دقیقه صبح بود که با لرزش زمین از خواب بیدار شدم. بلافاصله به دفترم رفتم. با تماسهایی که با سراسر استان برقرار شد به دنبال نقطه وقوع زمین لرزه بودیم و از آنجاییکه در شهر بم هیچگونه تماسی میسر نبود متوجه شدیم حادثه در آن محدوده استان اتفاق افتاده است.
مهمترین مسئله در شرایط بحران
استاندار دولت اصلاحات در سال ۱۳۸۲ در ادامه سخنانش اظهار کرد: امروز اگر از من به عنوان کسی که از نزدیک شاهد اتفاقات بودهام سوال شود مهمترین مسئله در شرایط بحران چه است؟ نظام اطلاع رسانی دقیق و صحیح را عنصر مهمی در این شرایط میدانم که شامل سخت افزارهای لازم و نرم افزارها است و یا به عبارتی سازمانی که از قبل مستقر شده باشد که موقع بحران بتواند اطلاعات دقیق و درست را به مردم برساند.
وی در ادامه گفت: متاسفانه آن رزوها فاقد امکانات اطلاع رسانی بودیم زیرا همه زیرساختها از بین رفته بودند و همه مردم بخاطر دارند که اطلاع رسانی به چه وضعی بود.
نمره قبولی به ستاد بحران وقت
کریمی با این توضیح که به ستاد بحران وقت نمره قبولی میدهم، افزود: اگر امروز از بنده سوال کنند نمرهای که به عملکرد ستاد بحران میدهید چند است؟ به نظرم ستاد بحران نمره قبولی را خواهد گرفت. علیرغم اینکه نواقص فراوانی وجود داشت اما همه توانایی خود را از نظر امکانات، وقت گذاشتن و پیگیری مسائل حادثه بکار بردند و همیشه گفتهام نقش مردم به ویژه مردم عزیز بم و هم استانیها و هم میهنانمان در سراسر کشور بسیار پر رنگ و به یادمانی بوده است.
مردم، قهرمان حادثه
وی از مردم به عنوان قهرمان اصلی حادثه بم یاد کرد و گفت: بار دیگر مایلم تکرار کنم اگر حادثه بم یک قهرمان داشته باشد آن قهرمان خود مردم هستند.
استاندار پیشین کرمان ضمن تشریح روند خدمات رسانی، بیان جزئیات را خارج از حوصله این گفتوگو دانست و اظهار کرد: از همان ساعات اولیه ستاد بحران دست بکار شد و همه نیروها و امکانات به بم اعزام شدند و در کرمان و بم نیز استقرار نیروها ۲۴ ساعته شد.
کریمی از بیان خاطرات تلخ و ناگواری که در بدو ورود به بم با آنها روبرو شده است خودداری کرد و گفت: بیان خاطرات تلخ به غیر از یادآوری غم برای مردم بم چیزی در بر نخواهد داشت لذا نباید همواره تلخی ا تکرار کنیم باید در کنار آنها درسها و تجربه ها را نیز گفت. بنده بعد از پیگریهای لازم ساعت ۱۵ بعد از ظهر اولین روز حادثه وارد شهر بم شدم.
کریمی که در لابلای گفتههایش گریزی به سطح ویرانیها هم میزد، ادامه داد: واقعیت این است که بدون اغراق نزدیک به ۵۰ روز بعد از حادثه در شهر بم مستقر شدم و در حد پیگیری کارها در کرمان و تهران از شهر خارج میشدم و سایر مدیران و دوستان درگیر مسائل بحران بودند و انصافا در آن زمان سنگ تمام گذاشتند.
شرمندهایم
استاندار وقت کرمان در ادامه سخنانش با بیان این مطلب که در پیشگاه مردم بم شرمنده هستیم، تصریح کرد: با اینکه همه توانمان را در طبق اخلاص گذاشتیم اما امروز در پیشگاه مردم شرمندهایم و امیدواریم در عمل توانسته باشیم در سهایی را از حادثه پنجم دیماه بگیریم و امروز کشور این آمادگی را داشته باشد که اگر خدای ناکرده حادثه تلخی اتفاق افتاد بتواند مدیریت قابل قبولی داشته باشد.
سختترین موضوع متاثر کننده
استاندار پیشین کرمان سختترین موضوعی را که به شدت متاثر شده بود تلفات جانی بیشمار این زلزله عنوان کرد و افزود: اما در کنار این مصیبت، اینکه همه دنیا برای کمک چه مادی و چه فیزیکی حضور یافتند و در داخل کشور نیز همه چیز برای امدادرسانی بسیج شد واقعا بینظیر و غیرقابل وصف بود. احساسات مردمی و کمک به همنوع در این حادثه بینظیر بود.
سفر مقام معظم رهبری بدون اطلاع قبلی
کریمی با اشاره به سفر مقام معظم رهبری به بم افزود: حضور رهبری باعث دلگرمی مردم شد. از حضور ایشان اطلاعی نداشتیم اما با توجه به شرایط پیش آمده آمادگیهای لازم وجود داشت و همه امکانات بسیج بودند و خودم شخصا وقتی رهبری آمدند بم مطلع شدم و کنار ایشان بودم و اینکه به خاطر صبر و بردباری مردم بم را دارالصابرین نامیدند به نوعی از زیباییهای این مصیبت است.
و اما در پایان میگویم ۱۶ سال از آن صبحدم تلخ میگذرد، باز هم طلوع سپیده از دل غروب بم دوباره میدمد، آسمان بی ستاره بم دوباره پرستاره شد، نخلهای خسته و بی روح دوباره جان گرفتند و با طراوت شدند، بم فراموش نشد و همه در کنار بم تا آخر ایستادهاند.
ایسنا
نظر شما